سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستمکار را سه نشان است : بر آنکه برتر از اوست ستم کند به نافرمانى ، و بر آن که فروتر از اوست به چیرگى و آزار رسانى ، و ستمکاران را یارى کند و پشتیبانى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :0
کل بازدید :7001
تعداد کل یاداشته ها : 16
103/1/30
3:59 ص

 

 

هیچ چیز، جای واجبات ما را نمی گیرد ، متاسفانه ما در فرار از واجبات دینی به مستحبات پناه می بریم ، فکر کردیم که 10 تا زیارت عاشورا بگذاریم ، جایگزین سکوت ما در برابر ظلم و جایگزین بی همتی ما در برابر فقر محرومین و تکاثر متکاثرین می شود ! اینجور نیست .
همان قدر که دغدغه نمازها و روزه های قضا شده را داریم ، باید دغدغه نهی از منکرهای قضا شده مان را نیز داشته باشیم . چه نهی از منکر هایی که از ما قضا شد ، با توجیهات مختلف !

چراکه یکی از علل قیام پاک ومقدس امام حسین (ع) امر به معروف ونهی از منکربود،ایشان دیدن که امر به معروف ونهی از منکربکلی ازبین رفته وهرکس هرنوع رفتاری راکه نفس خویش میپذیرفت راانجام میداد،چنانچه جامعه امروزی مااز این مساله چشم پوشی میکنند،براامام حسین (ع)گریه وعزاداری میکنندولی اصل هدف ایشان که امربه معروف ونهی ازمنکر بودرا یابه کلی فراموش کرده اند یامیدانندولی اهمیت نمیدهند همانطور که در چند جای قران ب وجوب امر به معروف ونهی ازمنکر اشاره شده است

مَن رَأى مِنکُم مُنکَرا فَلیُغَیِّرهُ بِیَدِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِلِسانِهِ ، فَإن لَم یَستَطِع فَبِقَلبِهِ و َذلِکَ أضعَفُ الإیمانِ؛

هر کس از شما منکرى ببیند باید با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلبش آن را تغییر دهد، که پائین‏ترین درجه ایمان همین (تغییر قلبى) است.

نهج الفصاحه ص 768 ، ح‏3010


  
  

استاد مرتضی مطهری در یکی از سخنرانی‌هایش درباره تحریفات مربوط به واقعه عاشورا فریاد می‌زند که ما امام حسین خراب کن هستیم! و از علل آن می‌گوید :

« [ امام ]حسین(ع) می‌گوید من نهضت کردم برای امر به معروف، برای اینکه دین را زنده کنم، برای اینکه با مفاسد مبارزه کنم. نهضت من یک نهضت اصلاحی اسلامی است.

[ ولی ] ما آمدیم یک چیز دیگری گفتیم و[ آن ] تحریف کردیم.


ما گفتیم [ امام ] حسین [ علیه السلام ] یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمه‌ی گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه می‌گیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران می‌کنم، اما شما هرچه می‌خواهید باشید، ابن‌زیاد باشید، عمرسعد باشید.

ما می‌گوییم یک ابن‌زیاد در دنیا کم بود، یک عمرسعد در دنیا کم بود، یک سنان‌بن‌انس در دنیا کم بود، یک خولی در دنیا کم بود، امام حسین خواست خولی در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت أیها‌الناس هرچه می‌توانید بد باشید که من بیمه‌ی شما هستم!»


 در ارزش عزاداری و اشک ریختن برای سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام کسی شک و شبهه ای نداره ، ولی کاش این اشک و عزاداری به عشق اهل بیت رسول خدا و تکریم ایشان باشه و یاداوری و عمل به شعار هیهات منا الذله

نمیشه به روش یزید و شمر و عمر سعد و ابن زیاد زندگی کرد ولی دم از دوستی با اون حضرت زد ...

پیام عاشورا حسینی زندگی کردن است / نه ظلم کردن ؛ و نه زیر بار زور رفتن...

 


94/10/10::: 3:50 ع
نظر()
  
  

با نگاهی به شیوه عزاداری برای امام حسین -علیه‌السلام- می‌توان دریافت که مهم‌ترین آیین در عزاداری آن حضرت (ع) گریستن است که از آدم تا خاتم بر مصائب سیدالشهدا (ع) گریسته‌اند.

 

احادیث و روایت‌های فراوانی از معصومین (ع) در مورد گریه کردن بر مصیبت سیدالشهدا (ع) گریه انداختن دیگران، اظهار کردن حزن برای سالار شهیدان و دیگر مواردی که دخالت مستقیم و یا غیرمستقیم به زنده نمودن شعائر حسینی (ع) دارد، نقل‌شده است که همه و همه بر اظهار نمودن حزن در مصیبت سیدالشهدا (ع) دلالت دارد.

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

«...الا و صلی‌الله علی الباکین علی الحسین رحمه و شفقه... .»

«آگاه باشید که خداوند بر گریه کنندگان برای حسین (ع) از روی رحمت و مهربانی درود می‌فرستد.»

حضرت امام حسن (ع) در روز شهادت خود هنگامی‌که امام حسین (ع) برای غربت و مظلومیت برادر گریه می‌کردند، فرمودند:

«...لا یوم کیومک یا أبا عبدالله»

«روزی به‌سختی روز شهادت تو نیست، ای اباعبدالله».

امام حسین (ع) در آخرین لحظات جان‌سوز خود، به امام سجاد (ع) فرمودند:

«پسرم! به شیعیانم سلام مرا برسان و به آن‌ها بگو: پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او با ناله گریه کنید و شهید از دنیا رفت پس بر او اشک بریزید»

حضرت سجاد (ع) از بعد از عاشورا تا به هنگام شهادتشان هر زمان‌که غذا یا آب برای حضرت می‌آوردند به یاد تشنگی و گرسنگی پدر و اهل حرم و کودکان گریه می‌کردند.

راوی می‌گوید محضر امام صادق (ع) بودیم یادی از امام حسین بن علی (ع) کردیم، حضرت گریه کرد ما هم گریه کردیم، سپس حضرت سرش را بلند کرد و فرمود: «من کشته اشک‌هایم هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند مگر آن‌که می‌گرید.»

در روایتی آمده است: «هر روزی که نام امام حسین (ع) برده می‌شد تا شب لبخندی بر لبان امام صادق نبود.»

زید شحام می‌گوید همراه جماعتی از اهل کوفه در خدمت امام صادق (ع) بودیم یکی از شعرای عرب به نام جعفر بن عفان وارد شد آن حضرت او را احترام نموده و در نزدیک خود جای داد، آنگاه فرمود: ای جعفر! او عرض کرد: لبیک، حضرت فرمود: به من گفته‌اند تو اشعار نیکی درباره امام حسین (ع) سروده‌ای؟ عرض کرد: آری. حضرت فرمود: اشعارت را بخوان. او شعر می‌خواند و امام و اطرافیان می‌گریستند به‌گونه‌ای که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری بود سپس امام فرمود:

«یا جعفر و الله لقد شهدت ملائکه الله المقرّبین هاهنا یسمعون قولک فی الحسین و لقد بکوا کما بکینا او اکثر...»[7]

«ای جعفر فرشتگانی الهی در این مجلس حاضر شدند و شعرت را شنیدند و گریه کردند همان‌گونه که ما گریه کردیم بلکه بیش از ما گریستند...»

امام رضا (ع) فرمود:

«با فرارسیدن ماه محرم پدرم موسی بن جعفر (ع) با چهره خندان دیده نمی‌شد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرامی‌گرفت تا روز دهم فرامی‌رسید آن روز مصیبت، اندوه و گریه آن حضرت بود.» [8]

دعبل خزاعی شاعر بزرگ اهل‌بیت (ع) می‌گوید:

«در ایام محرم بر امام رضا (ع) وارد شدم، حضرت فرمود: دوست دارم برای من شعر بخوانی، این روزها روز حزن و اندوه ما اهل‌بیت و شادی دشمنان ما به‌ویژه بنی امیه است، پس‌ازآن، امام رضا (ع) برخاست پرده‌ای را جهت حضور خانواده در مصیبت جدشان حسین (ع) آویزان کردند، سپس فرمود: دعبل برای حسین (ع) مرثیه بخوان تا زنده‌ای یار و مدیحه‌سرای ما هستی، آنگاه گریستم به‌گونه‌ای که قطرات اشک بر صورتم جاری شد و این شعر را سرودم که: افاطم لو خلت الی آخر، امام رضا (ع) گریست و به همراه حضرت خانواده و فرزندان حضرت گریستند.»[9]

امام رضا (ع) می‌فرماید:  ...فأنّ البکاء علیه یحطّ الذنوب العظام.

«گریه بر امام حسین (ع) گناهان بزرگ را محو می‌کند.»[10]

مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی می‌فرمودند: به عقیده من همه‌چیز مردانه‌اش خوب است الا گریه که زنانه بودنش لطفش بیشتر است.

معظم له می‌فرمودند: در قدیم بکائین زیاد بودند مثل آیت‌الله میرزا جواد آقای ملکی تبریزی رحمه‌الله، میرزا ابوالقاسم عطار و میرزا اسماعیل ارباب، آیت‌الله‌العظمی سید احمد خوانساری رحمه‌الله در موقع ارتحال فرمودند: از دنیا می‌روم درحالی‌که دستم خالی است، ولی به یک‌چیز امید دارم و آن گریه بر امام حسین (ع) است.

وقتی از مرحوم «نظام رشتی رحمه‌الله» در عالم رؤیا می‌پرسند: از آن عالم چه خبر؟ مرحوم نظام می‌گوید:

شکر خدا را که در پناه حسینم     عالم از این خوب‌تر پناه  ندارد

سپس می‌پرسند: در آن عالم چه چیز به درد ما می‌خورد؟ ایشان فرموده بودند دو چیز: 1. تقوا، 2. امام حسین (ع) [11]

مرحوم شیخ محمدحسین زاهد از اولیاء خدا بودند، هنگام ذکر مصائب اهل‌بیت (ع)  زارزار گریه می‌کردند، زمانی که از شدت گریه، چشمان ایشان دچار ناراحتی می‌شود، دکتر به ایشان می‌گوید: اگر باز گریه نمایید، چشمانتان کور می‌شود. آن بزرگوار می‌گوید: «من چشمانم را می‌خواهم برای گریه بر سیدالشهدا (ع) اگر نتوانم گریه کنم، همان بهتر که کور شوم».

ایشان در لحظات آخر عمر و سکرات موت فرمودند: «مرا بلند کنید و وقتی‌که ایشان را بلند کردند، گفتند: السلام علیک یا اباعبدالله و در همان لحظه یعنی در تاریخ 21 محرم سال 1372 ه.ق از این دنیا رحلت نمودند. [12]

آیت‌الله وجدانی نقل می‌نمود: دریکی از سال‌ها، بعدازظهر روز عاشورا به قبرستان نو در شهر قم رفته بودم. علامه طباطبایی نیز آنجا بود. آن بزرگوار چند بار با سوزوگداز به من فرمودند: «امروز چه روزی است؟»

عرض کردم: عاشورا است. فرمودند: «آیا نمی‌بینی تمام موجودات زمین و آسمان و جامدات در حال گریستن بر سیدالشهدا (ع) هستند؟!»

در همین حال ایشان خم شد و سنگی را از زمین برداشت و آن را مانند سیب از وسط شکافت و میانش را به من نشان داد. ناگهان با این چشمان خودم، خون را در میان سنگ دیدم و تا ساعتی با بهت و حیرت غرق تماشای آن بودم. [13]

عالم ربانی مرحوم سید علی آقای نجفی، دائم البکاء بود و طوری اشک می‌ریخت که گویی از چشمانش، چشمه می‌جوشد. عشق به امیرالمؤمنین (ع) و حضرت سیدالشهدا (ع) در وجودش موج می‌زد.

 


  
  

 

شیخ مفید چنین نوشته است:
معاویه فردی را نزد جعده، دختر اشعث بن قیس فرستاد که من تو را به همسری پسرم یزید درخواهم آورد؛
به شرط آن که تو حسن را زهر دهی و صد هزار درهم نیزبرای او فرستاد و آن زن این کار را انجام داد وبه امام حسن (ع)زهر داد.
معاویه، پول را به او داد؛ ولی او را به همسری یزید در نیاورد و او پس از رحلت امام (ع) با مردی از خاندان طلحه ازدواج کرد و فرزندانی برای او آورد و هر گاه میان آن فرزندان و سایر قبایل قریش سخنی و گفت وگویی پیش می آمد، قریش آنان را سرزنش کرده، می گفتند:
ای پسران آن زنی که به شوهرش زهر می خوراند!
.
علامه طبرسی نیز به این موضوع اذعان داشته و چنین آورده است:
....و چون آن ملعونه امام حسن (ع) را زهر خورانید و به شهادت رساند، به شام رفت و گفت:
من به عهدم وفا کردم و اینک وقت احسان توست.
معاویه گفت:
از پیش من دور شو؛
زنی که با مثل حسن (ع) نسازد، به یقین با پسرم هم سازش نخواهد کرد؛
زیرا که شرافت و کرامت نسب با حسن ع بود و تو که با فرزند رسول خدا ص سازش نکردی، با پسر من سازش نخواهی کرد؟!؟!...
.
بلاذری نیز چنین نوشته است:
معاویه توسط جعده دختر قیس، حسن بن علی (ع) را مسموم کرد.

وی همچنین تصریح کرده که امام حسن (ع) را چهار بار مسموم کردند و آن حضرت در آخرین بار ازدنیا رفت.
.
علاوه بر این امام حسن (ع) از نحوه رحلت خود خبر داده است و به خاندان خود فرمود:
.
من به وسیله زهر، شهید می شوم همان طور که پیغمبر خدا (ص) شهید شد.
گفتند: چه کسی تو را مسموم می نماید؟ فرمود: جعده، دختر اشعث بن قیس؛ زیرا معاویه وی را تحریک می کند و این دستور را به او می دهد.
گفتند: پس جعده را از خانه ات خارج و از خودت دور کن!
فرمود: چگونه او را خارج کنم؛ در صورتی که هنوز عملی انجام نداده است.
اگر من وی را خارج کنم، باز هم مرا می کشد! و علاوه بر این نزد مردم عذری خواهد داشت.
خلاصه

 


  
  

style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" src="http://toptoop.ir/files/asheghane/30/25/toptoop.ir%D8%B9%DA%A9%D8%B3%20%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%DB%8C%D9%86.jpg" alt="عکس نوشته های اربعین" width="400" height="395" />


  
  
   1   2      >